
انشا درباره خاطرات سیزده بدر
سیزده بدر یکی از روزهای شاد و خاطرهانگیز نوروز است. در این روز، خانوادهها به طبیعت میروند تا روز خوبی را کنار هم سپری کنند. من هم همیشه منتظر این روز هستم تا لحظات زیبایی را تجربه کنم.
امسال، ما تصمیم گرفتیم به یک پارک بزرگ برویم. صبح زود بیدار شدیم، وسایل لازم را جمع کردیم و با شور و شوق راهی شدیم. وقتی به پارک رسیدیم، هوا بسیار عالی بود. آسمان آبی، باد ملایم و صدای پرندگان همه جا را پر کرده بود.
اول از همه، فرش را پهن کردیم و مادرم سفرهی هفتسین کوچکی را روی آن چید. پدرم چای درست کرد و بعد از صبحانه، همه سرگرم بازی شدیم. من و خواهرم بادبادک بازی کردیم، عمویم مسابقه طنابکشی برگزار کرد و بچهها کلی خندیدند.
یکی از جذابترین بخشهای سیزده بدر، گره زدن سبزه بود.
من هم یک سبزه پیدا کردم و آرزو کردم که سال جدید پر از شادی و موفقیت باشد. مادرم گفت این سنت قدیمی نشانه امید و خوشبختی است.
بعد از ظهر، همه دور هم جمع شدیم و غذا خوردیم. بوی کبابی که پدرم درست کرده بود، همه را به وجد آورد. بعد از غذا، کمی قدم زدیم و از طبیعت زیبای بهاری لذت بردیم.
سیزده بدر امسال یکی از بهترین روزهای من بود. کنار خانوادهام لحظات شیرینی را گذراندم و حسابی خوشحال شدم. امیدوارم که همیشه بتوانیم این روز را کنار عزیزانمان جشن بگیریم و طبیعت را دوست داشته باشیم.